قصهی واقعی محمدرضا
محمدرضا یک پسر 17 ساله دبیرستانی است.
پدر و مادر محمدرضا به ترتیب 50 و 45 سال سن دارند.
پدر کارمند دولتی و مادر معلم بازنشسته آموزش و پرورش هستند.
پدر خانواده به علت زمان کاری تقریباً 12 ساعته و مشغولیتهای بسیار زیاد، ارتباط تقریباً کمی با فرزند خود دارد اما مادر خانواده به دلیل بازنشستگی ارتباط بیشتری با فرزند خود برقرار میکند.
خانواده قبل از همهگیری کرونا بهواسطه تجربیات سالیان زندگی برای استفاده از تلفن همراه هوشمند محمدرضا در سال تحصیلی قوانین محکمی داشتند. محمدرضا از این قوانین محکم ناراضی بود.
طبق قوانین مدرسه او مجبور بود 8 ساعت از روز را در مدرسه بدون گوشی هوشمند سپری کند. بعد از بازگشت از مدرسه تکالیف خواستهشده معلمها را انجام میداد. او شاگرد متوسط کلاس 1/3 رشته ریاضی و فیزیک مدرسه بود.
اما بحث اصلی ما بعد از انجام تکالیف و نقطه شروع آن با ورود به فضای مجازی است.
ورود و همهگیری کرونا
سر و کله ویروس منحوس کرونا پیدا شد. تمام قواعد آموزش و پروش سنتی را تغییر داد. حال صحبت بر این هست که تمام دانش آموزان را از طریق فضای مجازی و کانالهای تلویزیونی مربوطه آموزش و پرورش دهند. تصمیم بر این شد برای حفظ جان دانش آموزان مدارس تعطیل شوند. این یعنی 8 ساعت برنامه آموزش و پرورش که بهصورت فیزیکی و با حضور دانش آموزان انجام میشد را نخواهیم داشت؛ یعنی همه دانش آموزان بهصورت کامل بایستی در خانه بمانند و از طریق تلفنهای هوشمند درسهای خود را دنبال کنند و این یعنی شروع چالشهای بیشتر خانواده با استفاده بسیار زیاد محمدرضا نام ها در فضای مجازی.
کمی بیشتر از فضای مجازی بدانیم
در دنیای واقعی کلی موزه، بوستان، سینما، مدرسه، کتابخانه، پارک و … داریم. بشر در فضای مجازی هم تلاش میکند به شکلی این مکان ها را ایجاد کند. پس تمام خطراتی که محمدرضا قصه ما را در دنیای واقعی تهدید میکند به دلیل نامشهود بودن اثر برای خانواده، در فضای مجازی چندین برابر است اما این مورد دلیل بر بد بودن فضای مجازی نیست.
فضای مجازی پر از دانشگاههای رایگان بسیاری به زبانهای مختلف است که محمدرضا قصه ما میتواند از هرکدام که میپسندد استفاده کند. برای شادی و تفریح، سینماها 24 ساعت دایر هستند و مخاطب هر فیلمی که دوست داشته باشد را میتواند انتخاب کند.
این قسمت پر لیوان است. در قسمت خالی لیوان فضای مجازی نیاز نیست دنبال اتفاقات عجیبوغریب باشید همان خطرات دنیای واقعی را رنگ و بوی مجازی دهید بهراحتی متوجه موضوع خواهید شد.
آسیب حوادثی مثل سیل، زلزله، تصادف و … در دنیای واقعی در یکلحظه رخ میدهد که خدای نکرده فرد یا افرادی را از دست میدهیم؛ اما در فضای مجازی اگر بهدرستی توسط خانواده کنترل و مدیریت صورت نگیرد آسیبها آرام آرام جمع میشوند و بهیکباره فرد دچار رفتار یا واکنشهای عجیب مثل خودکشی، درگیری، قتل و … میشود.
سُرخوردن به فضای ناامن برای فرزندان در فضای مجازی بهراحتی اتفاق میافتد. شاید با خود بگوید که فیلترها مانع مناسبی برای جلوگیری ورود به این فضا هستند؛ اما باید عنوان کنم که اشتباه فکر میکنید.
چطور مدیریت حضور دانشآموزان در فضای مجازی را داشته باشیم؟
اگر بنده را محدود کنید که تنها یک کلمه یا یک جمله بدون کلیشه و در نظر گرفتن نقشهای دولت، مدرسه و … عنوان کنم در جواب تنها بیان میکنم: دوستی مستمر و همراهی در شرایط روحی متفاوت فرزند و آموزش تفکر درست
مادرها بهراحتی میتوانند این دوستی و همراهی رو ایجاد کنند. تبدیلشدن به یک دوست هم سن و سال فرزند شاید برای شما چالش بزرگی باشد اما روحیه لطافت، صبر و بردباری در وجود شما مادران سرزمینم برای این مدیریت کافی است.
دنبال ابزار و فنّاوری برای فیلتر کردن و رصد کردن فرزندان نباشید.این ابزار تنها گزارش به شما میدهند و شما تنها بهقصد مچگیری به سمت فرزند خود مراجعه میکنید.انرژی خود را صرف ارائه تفکر و درگیری فرزندتان با کتاب و دوستان ارزشمند کنید.
همین چند عامل بهصورت خودکار باعث تفکر در فرزندانتان میشود و آنها خودشان بهنحوی که مطلوب شما و هم خودشان باشد مدیریت مربوطه در حضور در دنیای مجازی را انجام خواهند داد.
نتیجه گیری و حرف پایانی
در این دوره از زمان تنها کاری که مادرهای جامعه می توانند انجام دهند : «دوستی، همراهی، آموزش تفکر و تمیز دادن مسائل(فهمیدن خوب و بد)» به فرزندانشان است.